- هدیه گرفتن
- پارک گرفتن پیشکش گرفتن تحفه گرفتن ارمغان ستدن
معنی هدیه گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پناه بردن تحت حمایت کسی در آمدن
بگریه وا داشتن: روضه خوان از مستمعین خیل گریه گرفت. یا گریه گرفتن کسی را. بگریه در آمدن او: از مشاهده وضع بدبختیها گریه اش گرفت
مایه گرفتن برای کسی. بد گویی کردن از او
نادیده انگاشتن: حسن آقاخ نوکرتم مایکی راندیدبگیرخ
پیه آوردن، برآمدن پیه گرداگرد عضوی، 0 نابیناشدن: پیه گرفته است چشم جوهر مانرا و نه چو من گوهری نبود بمعدن 0 (طالب آملی)
کنایه از چاق شدن، انباشته شدن چربی در عضوی از بدن، پیه آوردن